سیماسادات موسوی نیاسیماسادات موسوی نیا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

سیما دنیای من

بدون عنوان

سلام عزیز ترینم از دیشب یه کم دلم گرفته بعد از نماز صبح دیگه نتونستم بخوابم اومدم چند سطری برات بنویسم.از دیشب اسباب کشی به خونه جدیدمون رو شروع کردیم.بلاخره بعد از ۳ سال ما هم صاحب خونه شدیم واین هم به خاطر برکت وجود تو فرشته مامان هست.دیشب عمه لعیات هم اومده بود حرفاش خیلی ناراحتم کرد دلم خیلی براش سوخت .میگفت در عرض یک روز ۱۰بار حالش خراب شده.بی مادری و مریضی کنارهم خیلی سخته خدایا به همه مریضا خودت شفا بده تو یه عالمه با دختر عمه فاطمه و نرگس بازی کردی الهی که من قربونت برم الا ن تو خواب ناز هستی خوابهای خوش ببینی شیرینترینم.آخ که چقدر دوستت دارم از خدای مهربون میخوام همیشه سالم و تندرست باشی آمین ...
29 بهمن 1389

ترسهای عجیب غریب سیما

مامانی امروز می خواستم واسه ناهار آش گوجه بپزم واسه رنده کردن گوجه ها مخلوط کن رو که از تو کابینت در آوردم با دیدنش با حالتی وحشت زده شروع کردی به گریه کردن اخه از مخلاوط کن و آبمیوه گیری و چرخ گوشت خیلی میترسی خلاصه هر کاری که کردم آروم نشدی که نشدی من هم مجبور شدم با رنده دستی گوجه ها رو رنده کنم امان از دست این دختر ترسو راستی از کلاه سربازی دایی ناصر هم بد جور میترسی بیچاره وقتی وارد خونه میشه باید کلاه و یه جوری قایم کنه تا تو نبینی راستشو بگو ماروکه دست ننداختی؟ ...
28 بهمن 1389

بدون عنوان

  اگـر چشمان من دريـاست تويي فـانـوس شبهايش   اگــر  حرفي  زدم  از  گل  تويي  مفهوم  و معنايش   ...
24 بهمن 1389

بدون عنوان

  زندگی   آب روانی  است ،   روان میگذرد   هرچه تقدیر من و توست ، همان میگذرد   ...
24 بهمن 1389